بسیار خوی کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). خوی از چهره چکیدن، شرمنده شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) : عشق میریزد عرق چون دل شود صید هوس هر که میمیرد طبیبش میکشد شرمندگی. ناظم هروی (از آنندراج). ، سعی در کاری کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) : از پی شادابی معنی عرقها ریختم فیضها ده در زمین شعر باران مرا. رائج (از آنندراج)
بسیار خوی کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). خوی از چهره چکیدن، شرمنده شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) : عشق میریزد عرق چون دل شود صید هوس هر که میمیرد طبیبش میکشد شرمندگی. ناظم هروی (از آنندراج). ، سعی در کاری کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) : از پی شادابی معنی عرقها ریختم فیضها ده در زمین شعر باران مرا. رائج (از آنندراج)
پاشیدن و ریختن مروارید. فروریختن مروارید، کنایه از سخن خوب و لطیف گفتن. (برهان). سخنان خوب و پاکیزه گفتن. (آنندراج) ، کنایه از گریه کردن و اشک ریختن. (برهان) (آنندراج). گریستن.
پاشیدن و ریختن مروارید. فروریختن مروارید، کنایه از سخن خوب و لطیف گفتن. (برهان). سخنان خوب و پاکیزه گفتن. (آنندراج) ، کنایه از گریه کردن و اشک ریختن. (برهان) (آنندراج). گریستن.